محمدطاهاي عزيزممحمدطاهاي عزيزم، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
مسيحاي عزيزممسيحاي عزيزم، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

گفته ها و ناگفته هاي مادرانه

بدون عنوان

هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن! روز خوب به تو شادی می دهد روز بد به تو تجربه و بدترین روز به تو درس می دهد....! فصلها برای درختان هر سال تکرار می شوند اما فصلهای زندگی انسان تکرار نشدنی است... تولد...کودکی...جوانی...پیری و دیگر هیچ تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف! آنچه ویرانمان می کند، روزگار نیست، حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است....!   ...
7 خرداد 1394

پل طبیعت

جمعه صبح علیرغم اینکه من شب قبل اصلا نخوابیده بودم و استرس پایان نامه ای رو که برا استاد فرستاده بودم داشتم مجبور بودم برم کتابخونه. به آیدا گفتم ولی نیومد برا همین بابا شهرام برا اینکه من رانندگی نکنم گفت خودش منو می رسونه. برای همین سه تایی رفتیم و قرار شد تو با بابا تا من تو کتابخونه کارم رو انجام میدم شماها برید پارک و پل طبیعت که عکساش رو برات گذاشتم. ناهار با بابا شهرام خوردی پیتزا و سیب زمینی سرخ کرده بهت خیلی خوش گذشته بود. می گفتی تو پارک شربت آبلیمو با خاکستر ( خاکشیر)می فروختند ولی تو آب لیمو خوردی.   ...
2 خرداد 1394
1